«بعضی وقتها از دست خودم به شدت عصبی میشم. با خودم میگم این چه زندگیایه که من دارم. با یه حالت سردرگمی میشینم گوشه اتاقم و زل میزنم به یه گوشه.
ذهنم قفل میکنه و اصلا نمیدونم باید چکار کنم. خیلی فکر میکنم که چی میتونه حالم رو خوب کنه، ولی هرچی میگردم اون چیز رو پیدا نمیکنم. انگاری مغزم خالیه. اصلا یه جور خاصی؛ انگار مریض روانیای چیزی هستم.»
این صحبتهای س.ف بود (این اول اسم و فامیل یکی از مراجعانم هستش. برای اینکه رازدار خوبی باشم، اجازه بدین اسمش رو اینجوری بنویسم).
س.ف ۲۹ سالشه و شاغله. اتفاقا درآمد خوبی هم داره. اما همونطور که میبینید احساس سردرگمی در زندگی داره و از زندگیش راضی نیست.
اگر جملات س.ف برای شما آشناست و همچنین فکرهایی به سراغ شما هم میاد، با ادامه این مطلب همراه باشین؛ امیدوارم با خوندن نکاتی که در ادامه نوشتم بتونین احساس سردرگمی و بلاتکلیفی خودتون رو تا حدی تعدیل کنین.
تو این مطلب میخونیم:
● احساس سردرگمی چیه و چه معنایی داره؟
● نشانه های احساس سردرگمی در زندگی چیه؟
● ۶ قدم برای برطرف کردن احساس سردرگمی و بلاتکلیفی
● ۸ سوال برای برطرف شدن احساس سردرگمی و بلاتکلیفی
احساس سردرگمی چیه و چه معنایی داره؟
گاهی وقتها سخت میشه فهمید باید با زندگی خودمون چکار کنیم، دنبال چه کاری بریم یا اصلاً به چی علاقه داریم.
شخصی رو تصور کنین که هفت ساله تو یه موسسه مشغول به کاره و با رضایت کارش رو انجام میده. اما بعد از یک اتفاق، وقتی با خودش فکر میکنه، میبینه که دیگه اون رضایت قبلی رو نداره.
اینجور موقعها معمولا آدما میگن: «من قبلا اینجوری نبودم. انگار یه احساس جدید درونم به وجود اومده».
بیقرار میشن. دلشون میگه این کار رو ادامه نده، اما عقلشون میگه برای رسیدن به این موقعیت شغلی سالها زحمت کشیدی، نباید به سادگی ولش کنی.
این یه شکل از احساس سردرگمی هستش. این احساس چی رو میخواد به شخص نشون بده؟ شاید میخواد بگه وقتشه یه تغییراتی بدی. وقتشه از این مرحله عبور کنی و به مرحله بعد بری.
البته تو پرانتز بگم: از اونجاییکه تغییر چندان آسون نیست، ممکنه شخص ترجیح بده به احساسش بیتوجهی کنه یا اون رو سرکوب کنه. اما احساس سر جای خودش باقی میمونه، حتی تا سالها، تروتازه، مثل روز اول.
احساس سردرگمی در زندگی شکلهای دیگهای هم داره.
مثلا کسی رو تصور کنید که خیلی وقته احساس میکنه زندگیش دچار روزمرهگی و تکراری بودنه و همش منتظر یه اتفاقه که تغییری در زندگیش بده.
از بخت خوش، با فرد رویاییش آشنا میشه و اتفاق بزرگی که همیشه به دنبالش بوده میفته. با فرد رویایی ازدواج میکنه.
چند ماهی از زندگی رویاییش نگذشته که میبینه باز هم سروکلهی اون احساس پیدا میشه، با همون کیفیت.
ظاهر زندگی خوب و عالیه، رابطهی خوبی داره، همه امکانات فراهمه، اما او احساس خوبی نداره. از حال درون او فقط خودش خبر داره.
اینجا احساس سردرگمی چی میخواد بگه؟ شاید اینکه برو دنبال چیزی که همیشه میخواستی. کاری رو بکن که همیشه دوست داشتی.
البته خیلی وقتها پیدا کردن اون چیزی که همیشه دوست داشتین، نیاز به چند جلسه صحبت کردن داره تا بتونین از زیر گرد فراموشی، اثراتی ازش پیدا کنین.
مثالهای خیلی بیشتری از احساس سردرگمی و بلاتکلیفی میشه زد. خود شما احتمالا خیلی بهتر از من این احساس رو میشناسین و مثالهای خیلی بهتری هم میتونین بزنین.
پس اجازه بدین به صورت کلی نشانههای احساس سردرگمی در زندگی رو بگم و بعدش برم سر اصل مطلب و به این سوال پاسخ بدم که: با احساس سردرگمی چیکار کنیم؟
نشانه های احساس سردرگمی در زندگی
به صورت کلی، احساس سردرگمی در زندگی به شکلهای مختلفی خودش رو نشون میده، اما احساسی که در درون داریم یک چیزه. چیزی که من با کلماتی مثل: گیجی و ابهام، بلاتکلیفی و کلافگی و کلماتی شبیه به این، توصیفش میکنم.
این ابهام و بلاتکلیفی ممکنه باعث بروز احساساتی مثل بیخیالی، بیانگیزگی، ناامیدی، خمودگی، خستگی و افسردگی هم بشه.
بنابراین اگه:
◌ زندگی براتون تکراری شده و از اینکه دچار روزمرهگی هستین ناراحتین
◌ زندگی خوبی دارین اما در باطن و تو دلتون احساس خوشحالی و خوشبختی نمیکنین
◌ همه شما رو آدم موفقی میدونن اما خودتون احساس موفقیت ندارین
◌ نمیدونین چه رشتهای انتخاب کنین
◌ نمیدونین چه کاری مناسب شماست
◌ سالها درس خوندین اما نمیدونین برای چی درس خوندیدن
احتمالا شما دارین احساس سردرگمی رو تجربه میکنین.
انواع احساس سردرگمی در زندگی
ما در مقاطع مختلفی از زندگی، به خصوص هنگامی که در معرض انتخابها هستیم، دچار احساس سردرگمی میشیم. در این مواقع یه سری فکرها باعث آشفتگی ما میشن:
کدوم رو انتخاب کنم؟
انتخاب درست کدومه؟
نکنه اشتباه انتخاب کنم؟
نکنه در آینده از این انتخاب پشیمون بشم؟
نکنه با این انتخاب فرصتهای خوب دیگه رو از دست بدم؟
من واقعا به چی علاقه دارم؟
به نظر من ریشه این چالش برمیگرده به خودشناسی. ما خودمون رو نمیشناسیم. مثل فردی که تو تاریکی شب، بدون چراغ دنبال مسیرش میگرده. با ترس و تردید، چند قدمی رو تو مسیرهای مختلف طی میکنه و باز برمیگرده به جای اول خودش.
اما زندگی به پیش میره و شما رو با خودش میبره. شما حتی وقتی تصمیمی نمیگیرید، از منظر زندگی، یک تصمیم گرفتید. زندگی بدون توقف به پیش میره و شما رو با انتخاب یا بدون انتخاب با خودش میبره.
اگه انتخاب کنین، نسبت به آنچه اتفاق میفته احساس مالکیت خواهید کرد و مشتاقانه برای خلقش صبحها از خواب بیدار میشین.
اگه از انتخاب کردن طفره برید و اجازه بدید اتفاقها برای شما تعیین تکلیف کنند، احساس انفعال خواهید کرد و احتمالا آنچه اتفاق میفته رو دوست نخواهید داشت.
انتخابهایی که تو زندگی داریم رو میتونیم به چهار انتخاب اصلی تقسیم کنیم:
۱- انتخاب رشته
۲- انتخاب هدف
۳- انتخاب شغل
۴- انتخاب همسر
انتخابهای دیگری هم هست مثل انتخاب محل زندگی، انتخاب اسم برای فرزندان، انتخاب ژانر برای تماشای فیلم و… اما آنچه مهمتر هست و در زندگی اغلب ماها تاثیر بهسزایی داره، این سه انتخاب هست.
ما معمولا در رویارویی با این سه انتخاب هست که دچار سردرگمی در زندگی میشیم:
۱- سردرگمی در انتخاب رشته
انتخاب رشته یکی از اولین انتخابها در زندگی ماست و سردرگمی در انتخاب رشته پایه نهم تحصیلی یکی از اولین احساساتیه که یه جورایی نسبت بهش احساس مالکیت داریم و شاید باید به تنهایی تجربهش میکنیم.
قبل از اون پدر و مادر و اطرافیان بودند که میتونستند کمکمون کنند، اما اینجا این ما هستیم که بهتر از بقیه میدونیم به چی واقعا علاقه داریم، که خیلی وقتها ممکنه با نظر اطرافیان هم متفاوت باشه.
اگر شما یک پایه نهمی هستین یا نوجوانی دارین که درگیر انتخاب رشته هست، رو تصویر زیر کلیک کنید و ببینین چطوری میتونین سردرگمی در انتخاب رشته رو حلوفصل کنین:
۲- سردرگمی در انتخاب هدف
وقتی صحبت از هدف میشه، این شعر میاد تو ذهنم:
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود؟ به کجا میروم آخر ننمایی وطنم؟
حضرت علی میگه: تعجب میکنم از کسی که به دنبال گمشدهش میگرده، اما به دنبال خودش نمیگرده. خیلی از ماها خودمون رو گم کردیم.
آیا تا حالا گشتی دنبال خودت را پیدا کنی؟
۳- سردرگمی در انتخاب شغل
دومین انتخاب بزرگی که در زندگی تجربه میکنیم، انتخاب شغل هست. بعضیها خیلی براشون فرقی نمیکنه چه کاری انجام بدن. با هر کاری خودشون رو مچ میکنند. اما همین افراد هم یه سری شرایط و معیارهایی رو برای شغل و محیط کاریشون در نظر دارند.
بعضیهای دیگه اما ممکنه معیارهاشون برای خودشون مشخص و شفاف نباشه و بعد از اینکه توی محیط قرار میگیرن متوجه حساسیتهای خودشون میشن.
افراد هر دو دسته ممکنه دچار سردرگمی بشن که در لینک زیر به تفصیل راجعبهش توضیح دادم:
۴- سردرگمی در انتخاب همسر
درسته که تو این سالها شکل ازدواج نسبت به قبل تغییراتی کرده، درسته که شاید خیلیها ترجیح میدن تن به ازدواج سنتی ندن، اما سردرگمی در انتخاب پارتنر یا همسر رو همچنان میتونیم یکی از سردرگمیهای بزرگ زندگیمون بدونیم.
فرقی نمیکنه که از یک خانواده سنتی باشید یا یک خانواده امروزی که زیاد به سنتها پایبند نیستند، اما اول شخص این ماجرا (یعنی پسر یا دختر) در هنگام آشنایی با هم احساسات متناقضی رو تجربه میکنند.
احساسی مخلوط از بیم و امید، از انتظار و تعلیق، از صبر و بیقراری.
اما سردرگمی در ازدواج یا سردرگمی در عشق، شکلهای مختلفی داره که در لینک زیر بیشتر بهش پرداختم:
میتونیم انواع دیگری از سردرگمی رو هم به این لیست اضافه کنیم. شما هم میتونین پیشنهاد بدین و سردرگمیهای خودتون رو تو کامنت نام ببرین تا در بهروزرسانیهای بعدی راجعبهشون بنویسم.
حالا که با انواع سردرگمی در زندگی آشنا شدین، بریم ببینیم که برای برطرف کردنشون چه کارهایی میتونیم انجام بدیم.
۶ قدم برای برطرف کردن احساس سردرگمی در زندگی
من یه راهکار پنج مرحلهای برای شما دارم که وقتی احساس سردرگمی در زندگی به سراغتون میاد، میتونه خیلی بهتون کمک کنه. این پنج مرحله رو بخونین، ازش استفاده کنین و در هر مرحله اگه سوالی براتون پیش اومد، پایین این مطلب کامنت کنین تا به کمک همدیگه چالشها رو برطرف کنیم.
قدم اول: بدونین که شما تنها نیستین
تنها شما نیستین که همچین احساسی رو تجربه میکنه. همهی ما در برهههای مختلفی از زندگی با این احساسات روبهرو میشیم. بنابراین بدونید که شما تنها نیستین و احساس سردرگمی در زندگی رو جزو روند طبیعی زندگی بدونین. این باعث میشه از اینکه در حال حاضر این احساس رو تجربه میکنین نگران و غمگین نباشین.
قدم دوم: حالت تدافعی نگیرید
ابتدای تجربه احساس سردرگمی در زندگی، یه بدبینی خاصی به سراغمون میاد. کمکم که زمانی ازش میگذره و بیشتر درونمون میمونه، نگرانی، اضطراب یا شاید ترس بهش اضافه میشه.
اینها ممکنه باعث بشه که ما در مقابل احساس سردرگمی دستامون رو بالا ببریم و قافیه رو ببازیم؛ که باعث میشه به مرور زمان احساس ضعف در ما رشد کنه و احساس توانمندیمون برای حل کردنش رنگ ببازه.
بنابراین فکر نکنید که با یک چیز عجیب و غریب طرف هستید. فکر نکنید که شما تنها کسی هستید که این احساس رو داره تجربه میکنه. فکر نکنید شما بدبختترین موجود روی کرده زمین هستید.
در عوض فعالانه باهاش روبهرو بشید، به استقبالش برید و بخواهید که بیشتر بشناسیدش. خلاصه باهاش دوست باشید، چون یه نشانه است برای شما و پیام مهمی برای شما داره.
قدم سوم: احساس سردرگمی رو به عنوان یه نشانه به کار بگیرید
احساس غم، احساس ترس، احساس ناامیدی و… تمام احساساتی که تو زندگی تجربه میکنیم مثل نشانههایی هستند که قراره ما رو متوجه موضوعی کنند. بنابراین مثل یک بیگانه باهاشون برخورد نکنید و برای شناختشون کنجکاو باشید.
قدم چهارم: از فکر کردن مکرر (Over Thinking) بپرهیزید
تصور نکنید که فکر کردن زیاد به شما کمک میکنه. خیلی وقتها این فکر کردن زیاد، نه تنها مشکلی حل نمیکنه بلکه بر مشکلات ما اضافه میکنه.
به جای فکر کردن مفرط، قلم رو بردارید و بنویسید. همین فکرهایی که میاد توی ذهنتون رو بنویسید. تو مقاله زیر درباره اینکه چطور با نوشتن احساس سردرگمی خودمون رو تعدیل کنیم، صحبت کردم:
قدم پنجم: سفره دلتون رو پیش هر کسی باز نکنید
این مورد یه مورد تربیتیه و علاوهبر احساس سردرگمی در زندگی، در رویارویی با همهی مسائل و مشکلات زندگی میتونه استفاده بشه.
منطقیه که برای حل مشکلاتمون باید هر کاری که از دستمون بر میاد رو انجام بدیم. باید با هر کسی که یک درصد احتمال داره بتونه کمکی بکنه، حرف بزنیم و مشکلمون رو باهاش درمیون بذاریم.
اما اگه توجه کرده باشین، بیشتر کسایی که باهاشون حرف میزنیم، هیچ کاری از دستشون برنمیاد.
خب اگه بخوایم با خودمون صادق باشیم، این حرف زدن با اطرافیان، بیشتر از اینکه برای حل مشکل باشه، راهیه برای تحمل راحتتر دلواپسی و استرس.
شاید داریم خودمون رو مشغول میکنیم تا غرغرها و سرکوفتهای ذهنمون رو نشنویم. خیلی وقتها هم از روی عادت و بدون اینکه دلیلش رو متوجه بشیم شروع میکنیم به حرف زدن.
در هر صورت این حرف زدنه یه جور مُسکنه؛ شاید در لحظه آرومتون کنه اما مشکل رو حل نمیکنه؛ چون در مواجهه با احساس سردرگمی، در بیرون از خودتون پاسخی پیدا نمیکنین. پاسخ احساس سردرگمی در درون شماست و کسی که پاسخی برای این احساس میتونه پیدا کنه خودتون هستین.
بنابراین حرف زدن وقتی میتونه به شما کمک کنه که طرف مقابلتون بلد باشه سوالات قدرتمند از شما بپرسه و سپس شما رو بشنوه. شنیدن عمیق و همدلانه معجزه میکنه و کمک میکنه گره احساس سردرگمی باز بشه.
اگر کسی رو سراغ دارین که حرفاش کمک میکنه به فکر فرو برین و بتونین مشکل رو حل کنین، باهاش حرف بزنین؛ اما در غیر این صورت، از صحبت کردن بپرهیزید، چون ممکنه باعث بشه درگیر حواشی بشین و از جستوجوی فعالانه برای حل مشکلتون دست بردارین.
معمولا اطرافیان نسخههایی میپیچن مثل این: «خیلی داری سخت میگیری، تو زندگی خوبی داری نباید ناشکری کنی، یه مسافرت بری حالت سرجاش میاد.»
این تجویز نه تنها دردی رو دوا نمیکنه بلکه ممکنه شما رو به بیراهه بکشونه.
قدم ششم: از خودتون سوال بپرسید
سوالها فقط برای پیدا کردن جواب ساخته نشدند. یادتون باشه، خیلی از سوالها به تنهایی – فارغ از اینکه بهشون جواب بدین یا نه – باعث تغییر و بالاتر از اون، باعث تحول میشن.
بنابراین بیایید از این به بعد، به «سوال پرسیدن» و «پرسشگری» توجه ویژهای داشته باشیم.
چند تا سؤال کلیدی هست که با پرسیدنش از خودتون میتونین از سردرگمی در زندگی خارج بشین و بالاخره علاقهی اصلی و راه خودتون رو پیدا کنین.
در بخش بعدی این سوالها رو مینویسم.
۸ سوال برای برطرف شدن احساس سردرگمی در زندگی
من در اینجا ۸ تا از مهمترین سوالات، که احساس سردرگمی در زندگی رو هدف قرار میده، آوردم که تو جلساتم هم ازشون استفاده میکنم:
۱- اگر احساس سردرگمی نمیکردی، چه کاری انجام میدادی؟
این سوال تمرکز شما رو از چالش میبره به سمت راهحل. قراره یه لحظه ذهنتون رو از درگیری با احساس سردرگمی خارج کنید و به سمت راهحلی ببرید که به دنبالش هستین.
۲- اگه یه کارت بانکی داشتی که صد میلیارد تومان پول داشت، چه کارهایی انجام میدادی؟
این سوال این قدرت رو به شما میده که محدودیتهات رو کنار بذارین و یه لحظه بدون اینکه سایهی محدودیتها رو حس کنین، ببینین که از ته دل، چه کارهایی رو دوست دارین.
۳- اگر تو محل کارت در ازای انجام یه کار داوطلبانه، بهت حقوق میدادن، تو چه کار داوطلبانهای انتخاب میکردی؟
این سوال هم تقریبا شبیه سوال قبله و میتونه برای کارمندهایی که از روزمرهگی کلافه هستن یا کارشون رو دوست ندارن، کاربرد داره.
۴- برو به ۸۰ سالگیت. تصور کن ۸۰ سالت شده. خود ۸۰ سالهت چه پیامهایی برای الانت داره؟
اگه وقت بذارین و به این سوال فکر کنین، خیلی اتفاقای خوبی میفته. اگه زمان حال رو نقطه مبدا بگیریم و ۸۰ یا ۹۰ سالگی رو نقطه مقصد، باید چه خطی رسم کنیم که به اون ۹۰ سالگی دلخواهمون برسیم؟
گاهی شاید ماهها درگیر این سوال باشین. اما به نظرم ارزشش رو داره.
۵- تصور کن فقط یک هفته از عمرت باقی مونده و هفته دیگه میمیری. چه کارهایی انجام میدی؟
این سوال هم اثر تحولی داره. این سوال باعث میشه شما شرایط رو دگرگون کنید و اصطلاحا خارج از چارچوب به واقعیتها نگاه کنین.
زندگی خیلی از انسانها پس از درگیر شدن با بیماریهای سخت و لاعلاج دستخوش تحول قرار گرفته. این سوال همراه با تکانشی که با خودش داره، قراره شما رو به همچین تحولی دچار کنه.
احتمالا هر چی جدیتر بگیرینش، اثر قدرتمندتری خواهد داشت و احساس سردرگمی در زندگی شما رو تحت تاثیر قرار میده.
۶- در کودکی، وقتی ازت میپرسیدن دوست داری در آینده چه کاره بشی، چه جوابی میدادی؟
این سوال میتونه از میان گزینههای مختلف، شما رو به شغل دلخواهتون – اون چیزی که براش به دنیا اومدین – نزدیک کنه.
۷- انجام چه کارهایی، بزرگترین حسرتهای توئه؟
این سوال آدرس استعداد و علاقهتون رو به شما نشون میده. فراموش نکنین که اگه حسرتِ چیزی رو دارین، قطعا توانایی به دست آوردنش رو هم دارین.
۸- به چه کسی حسودیت میشه یا همیشه دوست داشتی جای چه کسی باشی؟
همهی ما ممکنه انسانهایی رو به عنوان الگو انتخاب کنیم. الگوهایی که فکر کردن بهشون به ما انگیزه میده. گاهی شاید بهشون حسودی هم بکنیم.
اگه شما هم از این الگوها دارید، اسم اونها رو روی کاغذ بنویسید. سپس جلوی هر اسم بنویسید که او چه ویژگیای داره که باعث انگیزه در شما میشه، یا چه ویژگیای در او دیدید که باعث شده دوستش داشته باشید.
این کار چه فایدهای داره؟ نوشتن این ویژگیها به شما آدرس حل سردرگمیتون رو میده.
اگه نمیدونین تو زندگی باید دنبال چی بگردین، اگه نمیدونید برای چه کار یا رشتهای خلق شدین، احتمالا میتونین تو این لیست ردپایی ازشون پیدا کنین.
وقتی با خودتون میگید: «کاش جای فلانی بودم یا خوش به حال فلانی»، احتمالا دارید راجعبه یه چیزی در اون فرد صحبت میکنین که جای خالیش رو تو زندگی خودتون احساس میکنین.
یه ویژگی آشنا که حس خوبی به شما میده. ویژگیای که برای شما محترم و خوشاینده و شاید داشتنش براتون آرزوئه. اگه این جای خالی رو پر کنید، دیگه جایی برای احساس سردرگمی در زندگی باقی نمیمونه.
کلام آخر
سعی کردم در این مطلب انواع سردرگمی در زندگی رو توضیح بدم، دلایل بروزش رو بگم و براش راهحلی بیان کنم.
حتما که باز هم انواعی هست که ممکنه به اونها نپرداخته باشم. اگه با خوندن این مطلب به جوابتون نرسیدین، کامنت بذارین و بنویسین که چی رو از قلم انداختم تا در بهروزرسانیهای بعدی این مطلب، اضافه کنم.
نکته آخر اینکه، قطعا با خوندن یه مقاله یا کتاب یا شرکت در یه دوره آموزشی، نمیشه انتظار داشت که احساسی مثل احساس سردرگمی در زندگی کاملا حل بشه. بعضی وقتها تا با کمک یک آدم متبحر و باتجربه گرههای ذهنیتون رو باز نکنین، مشکل کماکان سرجای حودش باقی میمونه.