نوشتن روایت جلسات کوچینگ کار راحتی نیست.
به دو دلیل:
یک محرمانه بودن جلسات
دوم طولانی بودن جلسات که خیلی وقتها برای خوانندگان، حوصلهسربر میشود.
بنابراین باید راهی پیدا کنم که اولا محرمانه بودن جلسه را زیر سوال نبرد و دوم خواننده یا شنونده را سر شوق بیاورد.
هدف من انتقال درون جلسات به بیرون است تا کسانی که تا به حال تجربهای از این نوع جلسات نداشتهاند، بتوانند آن را لمس کنند، به همین خاطر تصمیم گرفتم از جلسات واقعی فقط ایده بگیرم و همان را ننویسم و از تخیلم برای بسط و گسترش مسیر جلسه استفاده کنم.
خیلی جاها از ادغام مباحثی که در جلسات مختلف بیا میشود استفاده میکنم و یک جلسه در ذهنم میسازم و همان را مینویسم.
یک بار مینویسم و بعد برای سریع و سرراست بودن گفتوگو، جملات اضافی را پاک میکنم یا برای شفاف شدن موضوع، جملاتی را به آن اضافه میکنم. نتیجه میشود چیزی که شما میخوانید.
به گفتوگوی دیالکتیک علاقهمندم و تلاشم این است که این گفتوگو چراغ آگاهی را در ذهن خواننده روشن کند و بینشی جدید در او ایجاد کند.
با امید به اینکه این امر محقق شود، از شما دعوت میکنم روایت جلسات کوچینگ (یا گفتوگوی کوچینگی) من با مراجعان خیالی را بخوانید:
با این که زمان انجام هر تسک را مشخص میکنیم، اما باز هم نمیتوانیم پروژه را سر موعد تحویل دهیم.