وبسایت شخصی امیرحسین قاضی

سردرگمی در انتخاب رشته تحصیلی

سردرگمی در انتخاب رشته - چه رشته ای انتخاب کنم؟

بارها و بارها با این سوال روبه‌رو شدم: به نظر شما چه رشته‌ای بخونم بهتره؟

من به جای پاسخ دادن، معمولا سوال می‌پرسم: به نظر خودت چه رشته‌ای بخونی بهتره؟

و شروع می‌کنه و از نظرات و علایقش میگه.

اما بعد از چند دقیقه، مکث می‌کنه و میگه: من واقعا نمیدونم چه رشته‌ای باید انتخاب کنم. من دچار سردرگمی در انتخاب رشته هستم.

بهش میگم: بشین.

کتم رو درمیارم و رو چوب لباسی آویزون می‌کنم.

میگم: راحت بشین.

تکیه میده. انگار تازه متوجه شده که می‌تونه تکیه بده.

استرس داره. ازش می‌پرسم: استرست برای چیه؟

جواب میده: آخه اومدم پیش شما که یه رشته انتخاب کنم، اما شما همش ازم سوال می‌پرسین.

میگم: ماها بعضی وقتا فکر می‌کنیم زندگی مثل قرص خوردنه. انتظار داریم یه قرص بخوریم و بعد از چند دقیقه اون چیزی که می‌خوایم اتفاق بیفته.

اما نتیجه‌ش میشه همین احساس سردرگمی در انتخاب رشته، که تو داری. انتظار نداشته باش که با چند دقیقه فکر کردن و دو تا سوال چواب دادن، به نتیجه برسی.

چطور از سردرگمی در انتخاب رشته رها بشیم؟

انتخاب رشته، انتخاب ادامه مسیر زندگیه، پس ارزشش رو داره که چند هفته یا حتی چند ماه براش وقت بذاری.

قلم و کاغذ رو بردار و آماده باش برای یه سوال و جواب عمیق و طولانی.

۱- علاقه‌ت رو پیدا کن

من معمولا به بچه‌ها میگم برید دنبال علاقه‌تون. به هر کاری علاقه داشته باشی، پول هم به دنبالش میاد. پول در نتیجه‌ی زمانیه که با علاقه و اشتیاق صرف می‌کنی. بعضی وقت‌ها اینقدر اون زمان دلچسبه که حتی حاضر نیستی با پول عوضش کنی.

برای پیدا کردن علاقه‌ت می‌تونی به این سوالات پاسخ بدی. این سوالات کمک می‌کنند دوباره یادت بیاد که به چی علاقه داری:

• اگه هیچ محدودیتی نداشتی، چطور زندگی می‌کردی؟ برنامه زندگیت چطوری بود؟

• اگه هیچ کس با انتخاب‌هی تو مخالفت نمی‌کرد و تو آزاد بودی که هر شغل یا رشته‌ای رو انتخاب کنی، چه رشته یا شغلی رو انتخاب می‌کردی؟

• اگه دوست داشتی آدم معروف و محبوبی بشی، دوست داشتی در چه رشته یا شغلی معروف و محبوب باشی؟

• اگه درآمد همه مشاغل اندازه هم بود، تو چه شغلی رو انتخاب می‌کردی؟

• در کودکی دوست داشتی چه کاره بشی؟

• به کدوم یک از قهرمان‌های داستان‌هایی که میخوندید یا فیلم هایی که میدیدید بیشتر علاقه دارید؟ دلیل این علاقه چیه؟ به چه ویژگیش علاقه مندید؟

• به زندگی چه کسی حسرت می‌خوری یا حسودیت میشه؟ به چه چیز اون فرد حسادت می‌کنی؟

• تو انجام چه کارهایی گذشت زمان رو متوجه نمیشی؟ اون کار احتمالا کار موردعلاقه توئه.

و سوال آخر اینکه:

• اگه تو مشاور خودت بودی، چه پیشنهاداتی به خودت می‌دادی؟

حتی اگر یکی از این سوالات باعث بشه در ذهن تو تلنگری زده بشه، ارزش وقت گذاشتن و فکر کردن بهش رو داره.

هدف من از پرسیدن این سوالات اینه که بهت کمک کنم علاقه‌ات رو به خاطر بیاری. اگر علاقه‌ت رو یادت نمیاد شاید به خاطر اینه که اطرافیانت بهت گفتند تو اون کار پول نیست یا به هر دلیلی تو رو از پیگیری اون منصرف کردند. شاید هم جرات نمیکنی به علاقه‌ت فکر کنی، چون از نظر بقبه شاید شروع اون کار ناعاقلانه باشه.

روی علاقه تاکید دارم چون اگر به مسیری که میخواهی طی کنی علاقه نداشته باشی، در آینده سختی زیادی خواهی کشید. تو در جایی خوش می‌درخشی که احساس تعلق بهش بکنی. احساس کنی اون زمین بازی، مال توئه.

همه‌ی ما یه نقطه داریم که متعلق به خودمونه و اگه خلقش نکنیم، خلق نشده باقی می‌مونه. یکی از وظایف ما در زندگی، ساختن اون نقطه هست. از فعل «ساختن» استفاده کردم، چون هیچ چیز از قبل ساخته شده‌ای وجود نداره. از همین الان یاد بگیر که زندگیت رو خودت باید بسازی.

اگه نمی‌دونی از چه راهی به علاقه‌ت برسی، خب نیاز به جست‌وجو و تحقیقه. یه سرچ بزن و تو اینترنت اطلاعات بیشتری درباره هدفت پیدا کن.

اگه کلا هدفی نداری، روی لینک زیر بزن و مقاله سردرگمی در انتخاب هدف رو بخون:

۲- علاقه‌هات رو اولویت‌بندی کن

اگه به رشته‌ها یا شغل‌های مختلفی علاقه داری، اون‌ها رو بر اساس اولویت مرتب کن. یعنی اونی که بیشترین علاقه رو بهش داری رو اول بنویس و در ادامه بقیه رو یادداشت کن.

اگه بین دو یا چند تا تردید داری و نمیتونی بینشون یکی رو انتخاب کنی، با خودت فکر کن که اگه ۱۰ تا توپ داشتی، به هر کدوم چند تا میدادی؟ اگه ۵ تا توپ رو بین دو تا گزینه تقسیم می‌کنی، بنابراین می‌تونیم نتیجه بگیریم که شما به این دو گزینه علاقه مساوی داری. به همین خاطر می‌تونی یکی رو به عنوان رشته انتخاب کنی و دیگری رو در کنار درس ادامه بدی.

۳- اگر دیگران با علاقه شما موافق نیستند، اونها رو متقاعد کن

ممکنه پدر و مادر شما با علاقه شما مخالف باشند. خب در این صورت یا باید به حرف اونها گوش بدی و چند سال درسی که دوست نداری رو بخونی یا اینکه متقاعدشون کنی و به علاقه‌ت بپردازی.

شاید هم پدر و مادر، شما رو متقاعد کنند و بگن رشته مورد علاقه رو می‌تونی در کنار درس ادامه بدی. ممکنه به شما توصیه کنند درس به جای خودش و مثلا هنر و موسیقی یا ورزش هم به جای خودش.

خب اینجوریم بد نیست. چون شما به جای یک هدف، می‌تونین دو تا هدف داشته باشین. دوره نوجوانی رو می‌تونیم دوره سرمایه‌گذاری بنامیم و چه سرمایه‌گذاری‌ای بهتر از این که آدم روی خودش سرمایه‌گذاری کنه؟

بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاری پدر و مادر، سرمایه گذاری روی فرزندانه. بعضی پدر و مادرها حتی پیش از تولد فرزندشون، برای آینده اونها نگرانند و هزینه کافی برای آموزش و تربیت اونها کنار میذارند. این اقدامات می‌تونه زمینه‌ی یه زندگی خوب برای آینده فرزندان باشه.

میتونی روی دو تا هدف سرمایه‌گذاری کنی. حتی سه تا. مثلا یاد گرفتن زبان هم می‌تونه بهش اضافه بشه.

همه چیز بستگی به توانایی خودت، وسع مالی خانواده و توانایی پشتیبانی اونها داره. هر چی شرایط برای تعیین هدف و تمرکز روی هدف بیشتر باشه، شرایط رشد بهتری خواهی داشت.

اگر هم وسع مالی خانواده زیاد نیست، به جای غصه خوردن، تلاش کن. تجربه نشون داده تلاش و انگیزه بیشتر از پول، محرکه انسانه برای رسیدن به هدف.

درسته شرایط اقتصادی سخته اما نمی‌تونیم دست رو دست بذاریم و هیچ کاری نکنیم. اجازه نده این مسئله تو رو از ساختن آینده‌ت دور کنه. این شرایط خیلی ناجوانمردانه است، اما چه میشه کرد؟ روی سخت زندگی، خیلی زود خودشو به تو نشون داده.

۴- می‌تونی راجع‌به رشته‌ها و شغل‌ها مطالعه کنی و با شناخت، یکی رو انتخاب کنی

راحت‌ترین راه پرسیدن از پدر یا مادره. همین‌طور می‌تونی با پدر و مادر دوستانت دز میون بذاری و شغل اونها رو هم بشناسی و از بین مشاغل مختلف چند تا برات جالب هستند.

ازشون بخواه کسی تو اون رشته یا کار فعالیت داره رو به شما معرفی کنند.

با جست‌وجو در اینترنت، می‌تونید سرفصل‌های آموزشی، مهارت‌های لازم برای یک شغل و شرح وظایف شغل رو پبیدا کنید. اما اینکه در هشت ساعت فعالیت روزانه در اون شغل چه می‌گذره، چیزیه که فقط یه آدم باتجربه می‌تونه به شما بگه.

سخنی با پدر و مادرها

وقتی پدر و مادر با فرزندشون فعالانه برخورد نمی‌کنند، یعنی مثلا موقعیت انتخاب براشون ایجاد نمی‌کنند، فرزند قبل از انتخاب رشته، تمرین انتخاب نکرده و به همین خاطر بعید نیست که در انتخاب کردن دچار مشکل بشه.

تمرین انتخاب کردن یعنی اجازه بدین نوع کاغذ دیواری اتاقش رو خودش انتخاب کنه؛ یا باهاش درباره خودش و علایقش صحبت کنین. اجازه بدین متوجه بشه دنیای درونش چه رنگیه و چه شکلیه. اجازه بدین خودش رو بیشتر بشناسه و از علایق و آرزوهاش با شما صحبت کنه.

بستری رو فراهم کنید تا از بیان حرف‌های خصوصیش واهمه نداشته باشه و در امنیت و اعتماد بتونه حرف‌های مهمش رو با شما در میون بذاره.

اگه اهل مطالعه هستند و ماهانه برای فرزندتون کتاب می‌خرین، یه سری کتاب درباره مشاغل هست که می‌تونه دنیای درون شغل‌ها رو نشون بده.

بچه‌ها رو ببرین محل کارتون رو ببینند و از نزدیک یه محیط کار رو ببینند.

فرزندانتون رو بشنوین. وقتی می‌شنوین اونها کلی حرف دارند برای گفتن.

فرزندانتون رو کمتر قضاوت کنین. مثلا اگه دراز کشیده و با گوشیش ور میره، به جای تیکه انداختن (مثلا باز لنگاتو دادی هوا؟) انتظارتون رو بیان کنید.اون‌طور تیکه انداختن نه شما رو به هدف‌تون میرسونه و نه بعد پرورشی داره.

حساب و کتاب زندگی رو بهشون واگذار کنین. بهشون نقش بدین. اجازه بدین احساس مالکیت کنند. اجازه ابراز وجود بهشون بدید. زندگی خودتون رو باهاشون قسمت کنین.

درباره اتفاقات اجتماعی، نگاهشون رو بپرسین. درسته که شما تجربه زیادی دارین و خیر بچه هاتون رو میخواید، اما اجازه بدین خودشون هم در انتخابشون دخیل باشن و براش با شما چونه بزنند. به جای انتقال این احساس که حرف حرف منه، همینیه که هست، باهاشون مذاکره کنین و اونها رو متقاعد کنید.

و متقابلا اجازه بدین اونها شما رو متقاعد کنند و انصافا جایی که حرفشون حقه، بپذیرین. اجازه بدین احترام به حق و عدالت رو از شما یاد بگیرن.

اگه بهشون پیشنهاد میدین موسیقی مورد علاقه شما رو گوش بدن، شما هم وقت بذارین و موسیقی مورد علاقه اونها رو بشنوین.

اگه به نوع لباسشون انتقاد میکنین، اونها هم به انتخاب شما ایراد می‌گیرن و ممکنه بهتون بگن خیلی قدیمی و از مد افتاده است. اگه میخواین به دنیای شما نزدیک بشن به دنیاشون نزدیک بشین. از دور ایستادن و قضاوت کردن و اه و پیف کردن، فاصله‌ها رو بیشتر می‌کنه.

سخن پایانی

جک ما معتقده شما تا سی سالگی فرصت آزمون و خطا دارین. خودتون رو محدود نکنین و از تجربه کردن نترسین. هر چی به خودتون مهلت بدین و بیشتر تجربه کنین، یادگیری‌های بیشتری به دست خواهید آورد. بیشتر متوجه میشین که به چی علاقه دارین و در چه زمینه هایی اصلا استعداد ندارین.

حدودا صد سال پیش که اولین بار بحث هوش مطرح شد، تا امروز نظرات درباره هوش و استعداد رفته رفته کاملتر شده. هر چه به امروز نزدیک تر میشیم این نظریه که فقط درصد کمی از آدمها هستند که با استعداد هستند، بیشتر زیر سوال میره و در عوض نظریات هوش آی کیو به هوش‌های SQ ،EQ و هوش های چندگانه ارتقا یافته.

بنابراین با زمان خودتون حرکت کنید و فکر نکنید که اگه نمی‌دونید به چی علاقه دارید، لابد بی‌استعداد هستید!

ابزارهای شناخت بیشتر:

تست MBTI

تست DISC

تست اینیاگرام

پست های مرتبط‌

۱۴۰۱-۰۵-۱۶

آموزش بازخورد دادن

– من می‌خوام این تیم رو ترک کنم. موندن برام سخته. + چیش سخته؟ – سخته که ببینی همکارت...
۱۴۰۱-۰۵-۱۶

چالش یک مدیر با دهه هفتادی‌ها

– آقا من نمی‌دونم از دست این دهه هفتادی‌‌ها و دهه هشتادی‌ها چیکار کنم. + چطور؟ چی شده مگه؟...
۱۴۰۱-۰۵-۱۶

چالش مدیریت زمان در یک پروژه

– (بعد از دو بار کنسل کردن جلسه) ببخشیدا، ما تو این واحد خیلی سرمون شلوغه و حسابی وقت...
۱۴۰۱-۰۵-۱۶

قاطعیت و اقتدار، عناصر کلیدی مدیریت

این گفت‌وشنود من با مدیر میانی یکی از سازمان‌های بزرگ است. ایشان در جلساتش ارتباط با پرنسل را به...
۱۴۰۱-۰۵-۱۶

به فرزندان‌تان احترام بگذارید!

– تو این ۱۸ – ۱۹ سالی که آموزش میدم، به خیلی‌ها تونستم کمک کنم اما هنوز نتونستم به...
۱۴۰۱-۰۳-۱۹

سردرگمی در انتخاب همسر

اگه نمی‌دونین از بین گزینه‌های مختلف کدوم رو انتخاب کنین، اگه دچار سردرگمی در انتخاب همسر هستین، این مقاله...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

ثبت نام

بازیابی رمز عبور

ورود

ایجاد رمز عبور جدید