– تو این ۱۸ – ۱۹ سالی که آموزش میدم، به خیلیها تونستم کمک کنم اما هنوز نتونستم به بچه خودم کمک بکنم.
+ چطور؟
_ پسرم ۱۷ سالشه و موسیقیهایی گوش میده که بیشتر شبیه عربده است تا موسیقی.
+ چطور خواستید بهش کمک کنید؟
– خب مثلا بهش میگم اینا چیه که گوش میدی، این مزخرفات، اثر منفی رو روحیه تو داره.
+ پیشنهادی هم براش دارین؟
– آره. برای تولدش آلبوم شجریان و شهرام ناظری خریدم. بهش میگم بیا اینم موسیقی خوب. اینا رو به جای اون عربدهها گوش بده.
+ شما شجریان و ناظری گوش میدین؟ این مزخرفات چیه گوش میدین آخه؟
– آقا حواستون هست چی دارین میگین؟ چرا توهین میکنین؟
+ پس قبول دارین که این طوری صحبت کردن، توهین به حساب میاد؟
– سکوت…
این چکیدهی گفتوگویی است مربوط به حدودا ۵ سال پیش. سر و تهش را زدهام و انتهایش را هم به گونهای تغییر دادهام که تلنگر بزند.
من در این سالها با افراد زیادی ازجمله پدر و مادرها گفتوگو کردهام. پدر و مادرهایی که خیلی وقتها خواستههای خودشان را در قالب دلسوزی و مسئولیتپذیری به فررزندانشان تحمیل کردهاند.
سخنم با شماست؛ شما که اداعای دلسوزی دارید. شما که دلسوز فرزند، برادر و خواهر کوچکتر، همکار، دوست یا دلسوز پدر و مادر خود هستید؛ آیا واقعا به فکر طرف مقابل هستید یا درگیر خودخواهی خودتان هستید؟
فکر کنید و صادقانه به این سوال پاسخ دهید.